... و بعد از مدتي فتح علي خان و علي نقي خان فرصت يافته، محمد علي خان را بكشتند و به خودسري به حكومت لارستان پرداختند و چون نصرالله خان از طهران عود به طهران نمود، با فتح علي خان و علي نقي خان موافقتي كرده، كارها را به انها واگذاشت و خود مشغول به عيش و عشرت گرديد و مبالغها از وجوه ديواني تلف نمودند و لارستان و سبعه باز ضميمه بلوك فارس گرديد.
و نصير خان ثاني لاري [پسر عبدالله خان] به حكومت لارستان و سبعه و لقب بيگلربيگي سرافراز گشته، سالها برقرار بود و در سال 1255 وفات يافت . پس برادر ماجدش علي خان لاري به جاي برادر مقرر گرديد و در سال 1256 به دارالخلافه طهران رفته، خطه لارستان و محال سبعه را از بلوكات فارس مفروز داشت
و بعد از استيلاي افغان و شوريدگي ممالك ايران، دو نفر برادر يكي نصير خان و ديگري حاجي خان كه در اوايل حال، انها را "مير شكار نصيري" و "مير شكار حاجي" مي گفتنداز قريه كل كه در اصل "كال" است، از ناحيه بيخه فال لارستان برخاسته، پاي جلادت در ميدا مردانگي گذاشتند.
و اكنون از اثار ملوك گرگيني در شهر لار، مسجد جامع و چاربازار مشهور به "قيصريه" است كه ديوار و طاقهاي داخلي و خارجي انها را از گچ خالص و سنگ تراشيده، منبت و مقرنس ساخته اند و چندين مرتبه ان را تعمير نموده اند.
و در سال 1015 حاجي قنبرعلي بيگ ذوالقدر جهرمي وزير خطه لار، قيصريه را تعميري لايق نمود، چنانكه در پيشاني طاق بزرگ چهار سوق قيصريه اين قطعه را نگاشته و تاكنون باقي است:
شكر خا كه باز به تاييد كردگار در عهد پادشاه جهانسايه خداي
عباس شاه ان كه به خاك درش مدام كسب سعادت ابدي مي كند هماي
ويرانسراي لار به سعي وزير دهر دستور بحر خاطر و داراي مهر راي
قنبر علي بيگ انكه ز ائينه دلش در غيرت ابد شده جام جهان نماي
از قيصريه اي كه هواي فضاي او گويا نسيم باغ بهشت است غم زداي
تاريخش از خرد طلبيدم جواب گفت: "دارالامان لار شد احيا از اين بناي"
و چنانكه گفته شد ايالت خطه لارستان از زمان شاه كيخسرو تا سال 1011 در دودمان گرگين ميلاد باقي بماند و اخرين اولاد او ميرزا عطاالملك مشهور به شاه ابراهيم خان پسر نورالدهرخان لاري است كه نواب الله وردي خان والي فارس او را به قهر و غلبه گرفته، در وقتي كه شاه ايران شاه عباس ماضي صفوي در نزديكي شهر بلخ توقف داشت، الله وردي خان و شاه ابراهيم خان لاري وارد اردو شدند و بعد از چند روزي شاه ابراهيم خان وفات يافت و حكومت لارستانرا به قاضي ابوالقاسم لاري داد.
و اين بيت را به شاه ابراهيم لاري نسبت داده اند:
ما پي تحصيل يار و ار در دل بوده است حاصل تحصيل ما، تحصيل، حاصل بوده است
و از جمله چيزهايي كه از شاه ابراهيم خان، به نواب الله وردي خان رسيد، تاج شاه كيخسرو بود كه به رسم بخشش به گرگين داده، براي مفاخرت ان تاج در اين دودمان باقي بود، در تواريخ نوشته اند، وقتي كه گرگين به ايالت لارستان برقرار گرديد از منجم لاري ساعت سعدي را بخواست، ان منجم بعد از ملاحظه گفت چون 7 سال بگذرد ساعتي ايد كه اگر در ان ساعت وارد شهر لار شوي، چند هزار سال ايالت لار در دودمان تو بماند و گرگين مدت 7 سال در خارج شهر لار توقف نمود و در ان ساعت وارد شهر لار گرديد
و قصبه لارستان را "لار" گويند. در كتاب برهان قاطع نوشته: در قديم "لاد" نام "شهر لار" بود كه در اين زمان "دال" به "را" تبديل گرديد و ان را "لار" گويند.
و اين بيت را نسبت به فردوسي دهند:
صفاهان به گودرز كشواد داد به گرگين ميلاد هم "لاد" داد
يعني كيخسرو وقتي كه ممالك ايران را قسمت بر بزرگان نمود، لارستان را به گرگين بخشيد و اين شهر نزديك به پنجاه و هفت فرسخ كارواني از شيراز دور افتاده است،
عرضش 27 درجه و 25 دقيقه از خط استوا، در كتاب جام جم 27 درجه و 36 دقيقه از نقشه و طول ان يعني دوري از گرينويچ، 54 درجه و 14 دقيقه از جام جم و 54 درجه و 10 دقيقه از نقشه.
و شهر لار در قديم نزديك به 7 ، 8 هزار خانه داشته و اكنون به 2هزار باب خانه نرسد و ان را چندين محله است مانند محله پيرغيب و محله جديد و محله كوريچان و محله كهو ...
در تمام نواحي لارستان، نخلستان هاي ديمي فراوان است و در بيشتر سالها در تابستان دو بار بيشتر يا كمتر باران ببايد دانست كه در ممالك ايران ميانه بلوكات ري كه شهر طهران قصبه انهاست و مازندران، چندين دشت و كوه و پشته و دره، بر فراز كوه البرز افتاده كه ان را "لار" ري گويند چنانكه اين" لار" را " لار فارس ".
و اب و هواي اين دو "لار" ضد يكديگرند و به افسانه گويي در مردم شهرتي دارد كه بوميهاي لاري از سرما و برف و اب فراوان به ستوه امده. شكايت به شاهنشاه برده، تمناي بلوكي را نمودند كه نامي از سرما و برف و اب جاري نشنوند
و شاهنشاه بيش از انچه خواستند از گرمسيرات فارس به انها بداد، سپس "لار" ري را گذاشته به فارس امده، انجاها را اباد كرده، لارستان گفتند.
پوشش خانه هاي بزرگان لار و درب خانه و پنجره از چوب شاه گز است و چون درخت ان را ببرند و ستاره پروين فوق الارض باشد، خواه زمستان و خواه تابستان، چون چوب ان را پوشش خانه كنند، در همان سال اول جانوري كه ان را رشميز و موريانه و در عربي ارضه گويند، چوب را خورده تمام كند و اگر تحت الارض باشد،ان چوب سالها سالم بماند
و گويند چون شاخه گز را از جانب كلقتي كه متعارف است در زمين كنند، درخت شاه گز بلند قامت شود و اگر از جانب باريكي شاخه در زمين كنند يعني منكوسا، درختي پهن بر شاخه مانند درخت زرد الو گشته، شهري دهد گرانبها كه ان را گزباز گويند.
و زراعت نواحي لارستان جز ركن اباد و ناحيه بنارويه، ديمي است كه در سالهاي نز، يك من گندم و جو، صد من گندم و جو دهد و تنباكوي خوب فارس از لارستان است كه به مدد گاو از اب چاه شور زراعت شود.
و گذران عموم اهالي لارستان، از اب بركه و تالابها كه از اب باران جمع كنند، در تمام سال مصرف مي كنند و در هر دهي چندين اب انبار بزرگ و كوچك باشد و گودي انها تا دوازده قامت يا بيشتر كنند و بر هر يك گنبدي ساخته اند.
هر چه بلند تر باشد اب را خنك تر نمايد و در تابستان ابهاي بركه ها چنان سرد است كه گويا با يخ اميخته اند. كوزه ها را به ريسمان بسته كه تا به پايان اب انبار رسد، در اب انبارها انداخته، در وقت ضرورت اورده، ابي در كمال سردي و گوارايي بنوشند.
از گرمسيرات فارس وسيع ترين بلوكات است. ميانه مشرق و جنوب شيراز افتاده. درازي ان از قلعه فارياب ناحيه كورستانتا قريه عموئي سفلي، 57 فرسخ پهناي اناز "حاجي اباد" ناحيه مزايجان تا "بندر چارك" 45 فرسخ محدود است از جانب مشرق به نواحي عباسي و نواحي سبعه و از طرف شمال باز به نواحي سبعه و بلوك داراب و جويم و خنج و گله دار و از طرف مغرب باز به نواحي خنج و علامرودشت و نواحي گله دار و بلوك مالكي و از جنوب به درياي فارس.
و هواي لارستان بعد از نواحي عباسي گرمتر از همه بلوكات فارس است. هواي جلگاه و كوهستانش تفاوت چنداني ندارد و گاهي در بعضي از كوههاي شمالي اگر برف ايدچند ساعتي بيش نماند و گاهي در زمستان شهر لار، دو سه شبي ابهاي كم يخ بندد و كوهستان لار بعد از كوه گيلويه بيش از بلوكات ديگر است و چشمه اب شيرين كه جاري باشد كم يافت شود و در بعضي از نواحي چشمه هاي شور گوگردي باشد كه در كار زراعت نرود تا چه جاي خوردن.
در لارستان، اگر مسافر سفره نان و كوزه اي اب نداشته باشد خواهد مرد و عجب از بز و پازن و قوچ و ميش كوهي ان و كبك و تيهو كه در اين كوهستان زمستان و تابستان توقف دارند و درخت كوهستانش كنار و كلخنك كه نوعي از درخت بن است و صحرا درخت گز ازاد كه شاه گز گويند، چون تربيت كنند، با انكه جز اب باران را نبينند مانند درخت سفيددار بلند و چون چنار چوبش سخت و جوهر دار.
زمین باقی می ماند اما انسان فانی است،انسان به جهان چشم می گشاید،اما دوباره در قعر خاک مدفون می گردد.زندگی بس کوتاه است،اما جهان در مکان جاوید خود پایدار باقی می ماند.
partnering with Indigenous peoples to Defend their Lands، Languages، and Cultures