نزهه القلوب حمدالله مستوفي قزويني در سال 740 هجري تاليف شده است. در اين دوره به واسطه توجه پادشاهان مغول سلطان محمد خدابنده (703-715) ابوسعيد (715-736) به ثبت و ضبط فتوحان خويش و همچنين بواسطه تشويق خواجه رشيد الدين فضل الله و سرمشقي كه در حين تاريخ نويسي به معاصران و پيروان خود داد، چند تن از مورخان مهم پديد امدند.كه بزرگترين انها عبارتند از:حمدالله مستوفي صاحب تاريخ گزيده و نزهت القلوب در جغرافيا و ظفرنامه (دنباله شاهنامه فردوسي). اين كتاب زندگي مردم لارستان را در دوره مغول نشان مي دهد.
در ماه صفر هزار و سيصد و بيست و پنج، انجمن ولايتي در لارستان تاسيس و در نوزدهم صفر اولين جلسه ان منعقد شد
و مركب از ده نفر اعضا و چار نفر از طرف تجار و چار نفر از طرف اصناف و كسبه و حاج علي از طرف علما و فضل الله خان شكوه نظام از طرف حكومت انتخاب و رياست انجمن با شكوه نظام بود.
... و بعد از مدتي فتح علي خان و علي نقي خان فرصت يافته، محمد علي خان را بكشتند و به خودسري به حكومت لارستان پرداختند و چون نصرالله خان از طهران عود به طهران نمود، با فتح علي خان و علي نقي خان موافقتي كرده، كارها را به انها واگذاشت و خود مشغول به عيش و عشرت گرديد و مبالغها از وجوه ديواني تلف نمودند و لارستان و سبعه باز ضميمه بلوك فارس گرديد.
و نصير خان ثاني لاري [پسر عبدالله خان] به حكومت لارستان و سبعه و لقب بيگلربيگي سرافراز گشته، سالها برقرار بود و در سال 1255 وفات يافت . پس برادر ماجدش علي خان لاري به جاي برادر مقرر گرديد و در سال 1256 به دارالخلافه طهران رفته، خطه لارستان و محال سبعه را از بلوكات فارس مفروز داشت
كمپاني هند شرقي هلند نيز در بندر عباس تجارتخانه اي داير كرده بود. در اين زمان بندر عباس تحت حاكميت دست نشانده نصير خان لاري _ملا عليشاه_ قرار داشت.
نصير خان در سال 1167 كه از بندر عباس به لار باز مي گشت، ملا علي را به عنوان نايب خود به امارت بندر عباس منصوب كرد.مقارن اين جريان كريم خان با محمد حسن خان قاجار درگير بود و نصير خان انتظار شكست او را مي كشيد، چه مي دانست اگر وكيل بر خان قاجار پيروز شود، به دفع او در لار خواهد شتافت و سپس بندر عباس را از چنگ او در خواهد اورد و تمام درامدش را از مالياتي كه از نماينده بازرگاني هلند در اين بندر مي گرفت، قطع خواهد كرد.
هلنديان سرانجام به دليل ناامني هاي موجود در بندر عباس اين بندر را با تعطيلي دفتر بازرگاني ترك كردند.( (1170)
در سال 1178 كه صادق خان كشورش نصير خان لاري را سركوب كرد، وي را به شيراز به درگاه وكيل اورد. بعد از اينكه نصير خان يك سال در دربار كريم خان بود، مشمول عفو قرار گرفت و بنا به خواهش رعايا دوباره به حكومت منصوب شد. اما پس از ورودش به لار، يكي از كدخدايان ان ولايت كه با وي عداوت و خصومت بي نهايت داشت، بي خبر خنجري به نصير خان زد و او را كشت.
مسيح خان پسر عم نصير خان، والي جديد لار را كه نصير خان به جاي او منصوب شده بود، مسئول اين كار مي دانند. بعيد نيست مسيح خان به دليل رقابت با نصير خان به اين كار مبادرت ورزيده باشد.
اما اين سوال همواره باقي است كه چرا وكيل هيچگونه توبيخ و مجازاتي در مورد وي، كه والي و دست نشانده اش را به قتل رسانيد اعمال نكرد؟
در سال 1162 ميرزا ابوطالب به عنوان حكمران لارستان و بندر عباس تعيين شد و در معيت سيصد نفر از شيراز به لار عزيمت كرد. وي پس از ورود به لار در شورش هاي حاجي خان لاري كشته شد. با مرگ او چون لار و نواحي اطراف ان به دست حاجي خان افتاد تصميم گرفت با چند هزار تفنگچي خود به شيراز حمله كند اما در بين راه درگذشت و برادرش نصير خان با والي فارس پيمان متاركه جنگ امضا كرد و به لار بازگشت و در انجا اعلام خودمختاري نمود.
نصير خان چون بر بندرعباس هم تسلط داشت با ازدياد سربازان مسلح خود به بنادر خليج فارس، خصوصا بندر تجاري عباس، سعي در اخذ خراج و باج و ماليات از واليان بنادر و تجار خارجي كمپاني هند شرقي نمود.
خود او نيز طي سفري به بندرعباس مدتي را در انجا اقامت نمود و با نمايندگان كمپاني هند شرقي انگليس روابط دوستانه اي برقرار كرد. نصير خان در سال 1165 طي فرماني از سوي شاه اسماعيل سوم و وكيل او به عنوان بيگلربيگي منطقه گرمسير برگزيده شد و سپس از ملا علي شاه حاكم بندرعباس نصف ماليات شهر را خواستار گرديد . وقتي اين پيشنهاد از سوي ملا عليشاه رد شد، نصير خان طي حمله اي ناگهاني عليشاه را دستگير و از سمتش بركنار كرد و برادرزاده اش مسيح سلطان را به جاي او برگماشت، اما بعد ناچار شد به دليل وجهه اي كه ملا علي داشت، مجدد او را حاكم بندرعباس نمايد.
مقارن اين ايام كريم خانبا ازاد خان افغان در حال جنگ بود. نصير خان كه از قدرت كريم خان هراسناك بود، قصد پيوستن به ازاد خان را داشت لذا از فرصت استفاده كرد به بندرعباس امد ملاعليشاه را با خود به لار بازگرداند. سال بعد مجددا او را به بندرعباس بازگردانيد ولي خانواده اش را به عنوان گروگان نزد خود در لار نگه داشت. در اثر تعديات نصير خان و دست نشانده او مسيح سلطان نسبت به اعضاي كمپاني هند شرقي، انان ناچار شدند دفتر بازرگاني خود را در بندرعباس تعطيل كنند و به بندر بصره بروند. اين امر به لحاظ موقعيت تجارت خارجي بندرعباس، ضربه اي اساسي بر اقتصاد وارد نمود.
در ايامي كه كريم خان زند در كازرون انتظار حمله مجدد ازاد خان افغان را مي كشيد، طي پيامي به نصير خان خواستار اعزام نيروي كمكي شد. اما نصير خان كه شكست وكيل را پيش بيني مي كرد، از ارائه هرگونه كمكي سرباز زد.
كريم خان پس از شكست دادن ازاد خان در نبرد كمارچ به تلافي اين ناسپاسي نصير خان، عازم لار شد تا حاكم خودمختار ان را تنبيه كند اما وقتي با درخواست عفو او مواجه شد، با گرفتن پيشكش نصير خان را در سمت خود ايفا كرد.
و در تواريخ نگاشته اند كه ابراهيم خان از نسل گرگين ميلاد بود كه يكي ار پهلوانان شاهنشاه كيخسرو است. زماني كه به حكومت لارستان سرافراز گرديد ساعتي سعد را براي ورود خود به شهر لار از منجم خواست. به او نگاشت كه هفت سال چون بگذرد ساعتي ايد كه چون در ان ساعت داخل شهر لار شوي چندين هزار ساعت حكومت و فرمانروايي لارستان در خانواده تو بماند و گرگين ميلاد در خارج شهر لار، چادر زده مدت منجم را تامل داشته بر سر ساعت وارد گرديد.
چون فرخ شاه والي هرمز كه جز نامي بر او نمانده بود وفات يافت و نوبت ولايت اسمي به فرزند او فيروز شاه رسيد، ركن الدين مسعود برادر وزير فيروز شاه كه اسم حكومت بحرين با او بود و رسم با جماعت پرتگال و ركن الدين مسعود چون در اصل اهل بلده فال بود و نسبت خويشي با خواجه معين الدين والي فال داشت شكايت ان پرتگالان را به او نوشت و درخواست نمود كه از الله وردي خان بيگلربيگي فارس استمدادي كند و تسخير جزيره بحرين را بر او اسان شمارد.
لطفا برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید.
زمین باقی می ماند اما انسان فانی است،انسان به جهان چشم می گشاید،اما دوباره در قعر خاک مدفون می گردد.زندگی بس کوتاه است،اما جهان در مکان جاوید خود پایدار باقی می ماند.
partnering with Indigenous peoples to Defend their Lands، Languages، and Cultures